آدمى همواره در تنگناها و سختىهای زندگی، معبود را به یاد میآورد، تقصيرات خود را گردن مىنهد و حسرت گذشتهی از کفرفتهاش را میخورد...
امّا سختىها جملگی یکدست و به یک میزان نیستند؛ بهویژه آنگاه كه سختى و مشقّت همهگير گشته و گریبانگیر همگان میشود و جمله آدمیان، همزمان بدان گرفتار میآیند؛ مانند وضعيتى كه اکنون پيش آمده است و همه را به خود مشغول ساخته.
در چنین شرایطی سخت و دشوار، هر كس به فراخور خود به اعمال و گذشتهاش میاندیشد، حسرت كارهاى نكردهاش را مىخورد؛ يا نادم و پشيمان از کرده خویش میگردد...
اين مسئله، اکنون که این نوشتار را مینویسم، تمامى وجود مرا نیز فرا گرفته است، و دلخوشىهايى از كَرَم و بزرگى معبود را بر روح و جانم نشانده است، كه خواستم از روى نشاط با شما خوبان نیز در ميان بگذارم:
خدايا تو را سپاس، كه نعمت بزرگ ايمان را به من ارزانى داشتى، تا بتوانم در سايهسار آن به حيات و زندگىام سر و سامان دهم و تمام دلخوشىهاى دنيا را دِرو كنم.
خدايا تو را سپاس، و دلخوشم به اينكه از عنفوان نوجوانى و جوانى تا رسيدن به دوران ميانسالى نمازهايم را ادا كردهام، و اگر گاهى از روى خستگى یا سهواً نماز صبح را قضا كردم؛ آن روز، حسرت نماز از دسترفته را خوردم و هميشه ذكر «استغفرالله» ورد زبانم بود.
خدايا تو را سپاس، كه هر سال زكات اموالم را دقيق و در موعد مقرّر پرداخت كردم، و دلخوش به بخشش تو هستم كه اگر گاهى نیّتم به زنگار ريا آلود؛ در بزنگاه، شرمسار و پیشمان، روی به درگاهت آوردم و سر بر آستان عفو و بخشایشت ساییدم و اظهار ندامت کردم.
خدايا تو را سپاس، كه فرصت به جای آوردن حجّ تمتّع و عمره را در دوران جوانى برايم فراهم كردى، هرچند نتوانستم چندان كه بايد بهره ببرم؛ امّا دلخوش به آنم که اگر عمرى باقى بود دوباره سفر حجّ نموده و كاستىها را جبران كنم.
خدايا تو را سپاس، كه توان اداى روزهی واجب را در تمام دوران عمرم به من عطا كردى، و دلخوشم به فعّاليّت در شبهاى قدر و اعتكاف در مساجد؛ هرچند نسبت به روزهی سنّت سستى به خرج دادهام و نتوانستم بهرهى لازم را ببرم.
خدايا تو را سپاس، كه فرصت دعوت و فعّاليّت در عرصهى دعوتگرى را به من ارزانی داشتی، و در حدّ توان و فهم خویش از قرآن و سنّت، در اين راه وقت گذاشتم و به نتايج خوبى هم رسيدم؛ هرچند اشتباهات و ناشيگریهايی هم صورت گرفت، امّا به حق، تمام دلخوشىام از دستاورد زندگیام همین است و بس.
خدايا تو را سپاس، كه فرصت خدمت به تمامى اقوام و نزديكانم را به من عطا كردى، كه اگر گاهی در اداى وظايفم به ايشان كمكارى كردم، جرأت معذرتخواهى و جبران مافات را به من عنايت فرمودی؛ تا بتوانم به صورت مادّی و معنوی، رضايتمندى ايشان را حاصل كنم، و دلخوشم به اينكه كم كارىهای مرا به بزرگى خویش ببخشند.
خدايا تو را سپاس، كه توان كسب علم آموزى در خدمت بزرگان ديارم و تحصيل تا مقاطع بالای دانشگاهی را به من ارزانى داشتى، و دلخوشم به اينكه عمر و اوقاتم را ضايع نكردم؛ هر چند كه كمترين بهرهها را بُردم و نتوانستم آنچنان كه بايد، به آن جامهى عمل بپوشانم.
خدايا تو را سپاس، كه فرصت خدمت به پدر و مادرم را به من عطا كردى؛ تا بتوانم رضايت آنها را كسب كنم، و دلخوشم به اينكه آنها در قيد حيات هستند و مىتوانم كاستىها را جبران کرده و حدّاقل از ایشان حلاليّت بطلبم.
خدايا تو را سپاس، به خاطر همسر و فرزندانى كه به من عطا كردهاى، كه در مسير رضايت تو گام بر مىدارند و مرا همراهى و نصرت مىدهند، و به آيندهى ايشان دلخوشم كه تا پايان، در اين راه قدم بردارند و ياريگرم باشند، و مايهى چشم روشنىام گردند؛ هرچند میدانم که نتوانستم الگوى خوبى برايشان باشم و ايشان از نزديك كاستىها و ضعفهايم را مىدانند و مىبينند.
خدايا تو را سپاس، كه محبّت مساكين را در دلم نهادی؛ هرچند در عمل ضعفهايى دارم و نتوانستم به نحو احسن به ايشان خدمت كنم؛ امّا دلخوشم به اينكه با حضور در کنار ايشان، آرام مىگيرم.
خدايا تو را سپاس كه برادران و خواهرانى را در مسير زندگىام قرار دادى كه به حقّ، بودن در كنارشان، فكر گناه و معصيّت را از من دور میکند، و مؤمنانه زيستن را برايم دوچندان شیرین و دلچسب مینماید، و دلخوش به آنم كه بعد از مرگم دعاى خير ایشان بدرقهی راهم است، و كارهاى نكردهام را جبران مىكنند.
يا توّاب، توبهام را قبول فرما
يا غفّار، گناهانم را ببخشا
يا ستّار، عيبها و معصيتهايم را بپوشان
يا غنى و يا مغنى، فقير درگاهت، بر در درگاهت آمده است، دروازههای رحمت خویش را بر او بگشای....
با نفس هميشه در نبردم، چه كنم
وز كردهى خويشتن به دردم، چه كنم
گيرم كه مرا فرو گذارى به كرم
زان شرم كه ديدى كه چه كردم، چه كنم
نظرات